19 August 2006

...

بعضی وقتا گفتن یا نوشتن یه چیزایی مثل بوسیدن یه کسیه که خوابیده ،اگه ببوسیش بیدار می شه
بعد خوابی که می بینه نصفه می مونه
اگه نه ، لذت بوسیدنشو وقتی خوابه از دست دادی.
مثه کاری که میخوای انجام بدی ولی حیفت میاد ، یا می ترسی اونجوری که میخوای نشه
مثه مردن ؛ میخوای بمیری ولی میترسی اونطرف خدایی در کار نباشه
مثه وایستادن لب دنیا می مونه
.... مثه وقتایی که زندگی به وضوح ، به مرگ تکیه داده


3 comments:

Anonymous said...

آخ گفتی..
بعضی موقه ها نه میتونی بیدارش کنی
نه خودت بخوابی.
آره .
نوشته هات نوازش میکنن خیالمو
ملوسن.
بای

Anonymous said...

تو بزرگي مث شب
تو بزرگي مث روز
تازه وقتي كه بره مهتاب و هنـــــــوز
شب تنها
بايد راه بري تا دم دروازه روز
پر مهر هستي
مهدي

Anonymous said...

اينطور وقتهاست که بايد هي منتظر بشيني شايد از خواب بيدار بشه..