23 August 2006


...


وقتی یه آدمی به دنیا میاد، قبل از اومدنش به زمین،‌ خدا بهش یه عالمه آجر کوچولو میده، ‌مثلا هزار تا، یا یه تعداد ثابتی ، به هرحال یعنی که اون آدمه روی همدیگه میتونه هزار تا دوست داشته باشه،‌یا یه نفرو هزارتا، یا دو نفرو هرکدوم پونصد تا، ‌یا چهار نفرو که سه تاشون هرکدوم صدتا و یه دونشون هفتصد تا یا هرتقسیم بندی دیگه‌ای ، مهم اینه که جمع دوست داشتنش ثابته،‌ اندازه‌ی آجرایی که خدا داده بهش،‌خدا هم قد هم به همه آجر نمیده،‌ مال یکی کم میشه مال یکی زیاد. ‌مال هرکی قد یه مشتِ خداست،‌بعضی وقتا خدا انگشتاشو باز نگه میداره و توی راه یکمی از آجرا از بین انگشتاش میریزه پایین و سهم تو کم میشه و بعضی وقتا هم اونقد چسبیدن محکم کنار هم انگشتاش که یه دونه‌ش هم هدر نمیره . بعد تو میای زمین و شروع می‌کنی به دوست داشتن آدمایی که می‌بینی،‌ یکیو قد یه آجر و یکیو قد هفده تا و یکیو خیلی بیشتر ازین حرفا. بعد یهویی یه روزی می‌بینی آجرات داره تموم میشه، دلتم میخواد خیلیای بیشتری رو دوست داشته باشی هنوز ، حالا چیکار می‌کنی مثلا؟

شروع می‌کنی با خودت فک کردن که ببینی کیو کم دوست داری و آجراش زیاده،‌ یعنی مثلاً قبلاً یه کیو دوستش داشتی و الآن نداری، بعد پیداش می‌کنی و آجراشو کم می‌کنی،‌ خب حالا یکمی بیشتر آجر داری مگه نه؟‌ شروع می‌کنی این آجر تکراری‌هات رو میدی به آدمای جدید بعدش ؛ ولی من اصن آجر تکراری قدیمی که مال یکی دیگه بوده قبلن رو دوست ندارم!‌ نمی‌گیرم ازت. هرکی که آجرای سهم منو کم کنه که بده به بقیه‌ی جدیدارو هم دوست ندارم ؛ فمیدی؟

3 comments:

Anonymous said...

سلام....از نظر من آدميزاد با يه تعداد آجر به دنيا نمياد. احتمالن اين فلسفه بافي آجرانه _جسارت منو مي بخشيد _ رو غير از خودت هيچكس واقعن درك نمي كنه....حتا شايد خودت هم!!!به نظرم هر كسي به اندازه تمام دنيا مي تونه دوست داشته باشه و دوست داشتن يكي مانع دوست داشتن يكي ديگه _ به همون اندازه_ نيست. حتا رابطه بين يك زن و مرد كه ديوونه هم هستن. موفق باشي رفيق و هر چند كه فعلن نمي نويسم مرسي كه سر زدي.

Anonymous said...

آدميزاد، طومار طولاني انتظار است
ده تا هيجده چرخ، آجر! بار داشته باشي، تازه شروع ميشه داستان، كه
با كه تقسيم كنم اينهمه تنهائي را...
با مهر
مهدي

Anonymous said...

آخ گفتی آجر یاد آجری افتادم
که تو بچگی زدی تو چشم.
یادته
بی رحم
بی احساس
وبزار بگم که همه مردم
با یه آجر توی کله شون بدنیا می آن
که فقط برای پایین تر از کله شون
اون آجر رو با بقیه تقسیم می کنن
...