.
.
خاطره ی دلبرکان غمگین ِ من
خاطره ی دلبرکان غمگین ِ من با نام ِ شایسته ترِ ِ" روسپیان غم زده ی ِمن " از جناب مارکز تنها چیزی بود که توی این روزهای پر مشقت می تونست مرهمی بر روح خسته ام باشه .ـ
...
کتاب درباره ی روزنامه نگاری یه که همه ی عمرش را بی زن و فرزند در تنهایی گذرانده و در نود سالگی بار دیگر عشق را تجربه میکند و ...ـ
کتاب درباره ی روزنامه نگاری یه که همه ی عمرش را بی زن و فرزند در تنهایی گذرانده و در نود سالگی بار دیگر عشق را تجربه میکند و ...ـ
....
رمان شرح ماجراهای یک سالی است که طی آن روزنامه نگار سالخورده تلخ ترین عذاب ها را تاب می آورد تا به دلپذیرترین شادکامی ها برسد و عشق ناب و پاک و بی چشمداشت را به مثابه والاترین موهبت کهنسالی از آن خود سازد.
رمان شرح ماجراهای یک سالی است که طی آن روزنامه نگار سالخورده تلخ ترین عذاب ها را تاب می آورد تا به دلپذیرترین شادکامی ها برسد و عشق ناب و پاک و بی چشمداشت را به مثابه والاترین موهبت کهنسالی از آن خود سازد.
....
می خواستم یه کوچولو درباره ی کتاب توضیح بدم ، دیدم دکتر مهاجرانی و کافه کاناپه به اندازه کافی بهش پرداختند. ـ
- - - - - - - - -
پ ن 1 : چقدر این سید ِ عزیز دوست داشتنیه... وقتی می بینم آدمی که تا چند صباح پیش حکم ران ِ عرصه ی فرهنگ ِ این مملکت بوده ، مث ِ ما می شینه رمان می خونه ، از اون لذت می بَرِه ،اینقدر با حوصله روی اون وقت می ذاره و نقد می کنه و به شعورِ مخاطبین ِش احترام می ذاره و منطقی جواب اونا رو می ده ...خیلی لذت می برم. واقعاً چقدر دوست داشتنیه. ـ
پ ن 2 : دو هفته است می خوام این پُست رو بذارم ، نمی دونم چرا هر بار یه مشکلی پیش می آد که نمی شه! ـ
پ ن 3 : این پست رو بدون اجازه ی خانم ِ "قصه های من و کتابام " گذاشتم !! ـ
پ ن 4 : چقدر كيف مي ده سرِ كلاس پست بذاري!!ـ
می خواستم یه کوچولو درباره ی کتاب توضیح بدم ، دیدم دکتر مهاجرانی و کافه کاناپه به اندازه کافی بهش پرداختند. ـ
- - - - - - - - -
پ ن 1 : چقدر این سید ِ عزیز دوست داشتنیه... وقتی می بینم آدمی که تا چند صباح پیش حکم ران ِ عرصه ی فرهنگ ِ این مملکت بوده ، مث ِ ما می شینه رمان می خونه ، از اون لذت می بَرِه ،اینقدر با حوصله روی اون وقت می ذاره و نقد می کنه و به شعورِ مخاطبین ِش احترام می ذاره و منطقی جواب اونا رو می ده ...خیلی لذت می برم. واقعاً چقدر دوست داشتنیه. ـ
پ ن 2 : دو هفته است می خوام این پُست رو بذارم ، نمی دونم چرا هر بار یه مشکلی پیش می آد که نمی شه! ـ
پ ن 3 : این پست رو بدون اجازه ی خانم ِ "قصه های من و کتابام " گذاشتم !! ـ
پ ن 4 : چقدر كيف مي ده سرِ كلاس پست بذاري!!ـ
2 comments:
سلان وب لاگ خوبي داري
چرا براي برادرت نمي شود کامنت گذاشت؟
بايد کتاب قشنگي باشه
Post a Comment