.آن کس که فقط خود را میشناسد در واقع خود را نمیشناسد
در اولین پستی که موقع ورود به انگلستان نوشتم، گفتم حالا که اینجا پا گذاشتهام میفهمم چقدر «دیگری» در ایران از مردماناش دریغ شده است. چه کوششی به کار گرفته شده که همه یک شکل شوند (حجاب تنها بیرونیترین نوع این تلاش است): تنها یک دین، تنها یک نوع پوشش، تنها یک نوع مرام سیاسی، تنها یک نوع شکل زندگی، تنها یک نوع شادی، یک نوع غم، .... و رنگارنگی،دگرباشی، دگراندیشی و دگرکیشی از آدمیان دریغ گردیده. نتیجهی چنان متحدالشکل کردنی، چه از نوع رضاخانیاش چه از نوع جمهوری اسلامیاش، محروم شدن مردم ایرانزمین، به درجات مختلف، از "شناخت خود" است. دیگری اجازهی بروز ندارد پس ما خود را نیز نمیشناسیم. "خود"ی که در آئینهی "دیگری" خویش را نشان میدهد
این پاراگراف رو از وبلاگ یاسرمیردامادی نقل کردم.به نظرم کاملاْ درسته.خاطرم هست ش.دادآفرین که کانادا اقامت گرفته بود هم به این نکته اصرار داشت و می گفت برخلاف روزهایی که ایران بوده،به خاطر دیدن بزرگی و تنوع شرایط زنده گی آدمها و کلی چیزهای دیدنی و قشنگ،بیشتر از گذشته به بزرگی و مهربانی خدا ایمان آورده. و به شدت اصرار داشت که حتماْ این فرصت رو برای خودم بوجود بیارم و حداقل از کشورهای همسایه شروع کنم تا بفهمم دنیا دست کیه
حالا با خوندن این پست یاسرمیردامادی بیشتر پی بردم که این حکومت که مدعی عدالت خواهی دنیاست، واقعاْ چقدر داره به مردمان اش ظلم می کنه
..
..
No comments:
Post a Comment